روبان قرمزش را باز کرد
جعبه را همچون بچه ای با شوق در دست گرفت
بی تاب بود بداند درون جعبه چیست
در جعبه را به آرامی کنار گذاشت
صدایی از درون جعبه به گوش میرسید
ساکت ماندم تا مادر صدا را گوش دهد : ((( تیک ،تاک، تیک ،تاک )))
گفت : چیست ؟ گفتم : زمان
گفت : بهر چه ؟ گفتم :بقای عمرت
گفت : از کجا ؟ گفتم : سهم عمرم
متحیر نگاه می کرد . . .
گفتم : آری مادر . از خدای خود طلب عمر خود را کردم تا به تو هدیه دهم
خدا این ثانیه ها را به من داد.
این ثانیه ها ارزانی وجود پاکت مادر
مادر عزیزمان تولدت مبارک
امیــــروبانـــو88
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)

الحق که این متن موی بدن را سیخ می کند
در پناه حق صحیح و سالم باشید.
موضوعات مرتبط: "خاطـــرات" ، ،
برچسبها: